◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

 

این شعر مال سهراب سپهریه...........همشهریه من...................



یه روز رفته بودیم روستا.....اونجا یکی از فامیلامون یه خونه داره چون هواش خیلی خوبه میریم اونجا وگرنه اصلیتمون مال اونجا نیست.....

خلاصه مواظب دخی عمه بودم.....اون موقع 4 سالش بود....یکی از پسمل عموها رفته بود نزدیک یه طویله حیوونا رو ببینه....

داشتم با دخی عمه بازی می کردن یهو پسمل عمو رو دیدم که داشت می دوید سمتم....

همونجور که داشت میومد صدام کرد و گفت:خر.....خر......

خونم جوش اومد گفتم:خودتی......بی تربیت.....

بیچاره گفت:فحش نمیدم که بهت برمیخوره.......خر دنبالم کرده.....

منو میگی دو تا پا داشتم 5 تا دیگه هم قرض کردم و دست دخی عمه رو ول کردم و الفرار.....

دخی عمه وایساده بود بر و بر منو نگاه می کرد ولی بعد زد زیر گریه......

حالا ما هی به این میگیم بیا مگه از جاش تکون می خورد....

خره هم همین طور نزدیک تر میشد.....

خلاصه......رفتم سمت دخی عمه دستشو گرفتم و دوباره الفرار......وقتی به یه جای امن رسیدیم دستشو ول کردم دیدم با یه نیش باز زل زده بهم.....

یه ذره نگاش کردم بهش میگم:احیانا سرت به جایی نخورد؟؟؟؟؟

میگه:نه.....

بی خیالش شدم .....وقتی پسمل عمه رسید ازش قضیه رو پرسیدم.....آقا خررو اذیت کرده بوده اونم رم کرده اینم فرار رو بر قرار ترجیح داده......یعنی اون روز دلم می خواست این حیوان آزار و هم چنین مردم آزار رو با دستای خودم خفش کنم......

فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



ادامه مطلب...


مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟

متقاضی : 499 عدد !

مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.

متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!

مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید !

متقاضی : مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!

مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟

متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!

مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟

متقاضی : خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!

مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟

متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرق شد ؟

مصاحبه کننده : نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|

 

 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 177
بازدید ماه : 3776
بازدید کل : 188681
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه