◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

 پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم.

ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود.

اما چند سال که گذشت..............

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...


دختر , از دوستت دارم گفتن های هر شب

پسره خسته شده بود

یه شب وقتی اس ام اس آمد بدون ان که آن را باز کند

موبایل را گذاشت زیر بالشتش وخوابید!!!صبح مادر پسره به دختره زنگ زدگفت:

 

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید...........داستان خیلی قشنگیه......و خیلی کوتاه......لطفا بخونید........نظر هم یادتون نره.......



ادامه مطلب...


دختر جوانی چند روز قبل از مراسم عروسی ابله سختی گرفت و بستری شد

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و ابله تمام صورتش را پوشاند مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش میرفت از درد چشم خود می نالید موعد عروسی فرارسید.

زن نگران صورت خود بود که ابله ان را از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.

 20 سال بعد از ازدواج انها زن از دنیا رفت.

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود همه تعجب کردند

مرد گفت:من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:عشق,رسم عشق,کور,نابینا,آبله,دنیا,نامزد,شوهر,زن,ازدواج,نگران,جوان,دختر,پسر,عصا,چشم,کار,عروس, :: 18:37 :: توسط : m-sh

khande Patugh.ir 3 عکس نوشته های خنده دار جدید


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:عشق,تنها,عزیزم, :: 1:29 :: توسط : m-sh

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید

که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.

شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد…

شاگرد لب به سخن گشود و
.........

 

به ادامه مطلب مراجعه کنید........



ادامه مطلب...


بوی خوشششششششششششششششششششششششششششش نسیم تابستونی به مشام میرسه(یکی نیست بگه تو تابستون نسیم کجا بوده آخه؟؟؟؟؟!!!!!!)

امتحانات به پایان رسیدهههههههههههههههههههههههه.......

یه مدت گیر استرس امتحانا بودم حالا گیر استرس کارنامه و نمره های درخشانمم.........

برام دعا کنید شهریوری نشم که خودمو دار میزنم ..............

از بس من تنبلی کردم تو این امتحانا حالا هم حقمه ولی خدایی تک حقم نیست.........

جا شما که نه ولی جا دشمنتون خالی واسه امتحان زبان من هیچی نخونده بودم.......

یعنی اگه یه خر میرفت جا من امتحان میداد صددرصد 20 زده بود تو گوشش..........

بله.......من یه همچین نابغه ایم...........

ترم یک از نمره اقتصادم میترسیدم ولی حالا خیالم از اقتصاد راحته.........معلمم گفت 20 شدم.........

یعنی وقتی گفتا کف کردم اساسی........دهنم اندازه دهن کروکدیل باز شده بود.................

دوستامم یکسره فحشم دادن که کوفتت بشه و از این حرفا.........

بقیه امتحانامم که 20 نمیشم ولی کم هم نمیشم شاید 20 هم شدم چون اقتصاد 1درصد هم احتمال نمیدادم 20 بشم.........

حالا بی خی خی درس......تابستونو عشقه........

دارم میرم مشهد.........برای همتون دعا میکنم.........شما هم برام دعا کنید لطفا........میسی........بای بای دوستای گلمممممممممممممممممممممم.....



شما این سریال سرزمین آهن رو میبینین؟؟؟؟؟؟؟؟

آقا صدا و سیما فکر کنم یادش رفته بشینه این فیلمه رو س*ا*ن*س*و*ر کنه.........من دیگه میترسم بشینم این فیلمه رو ببینم نکنه خدایی

نکرد زبون شیطون لال بشه انشاالله ، با صحنه ی زشتی روبه

رو بشم....ولی اگرم یادشون نرفته و عشقی س*ا*ن*س*و*ر نکردن باید از اعماق وجودمون بگیم:..........روحانی

مچکریم.................!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بله..........ما آدمهای بسی قدرشناسی هستیم:-))))))))))))))))))))))))))))



love

از سالهای دور، از همان ابتدای پیدایش نوشتار، عشق ستوده شده است. به همان اندازه که ستوده شده، بر سر معنای آن بحث شده است. ذات عشق هر چه که باشد، به طریقی با احساس صمیمیت، محبت و وابستگی در ارتباط است.

احترام مفهومی است که اغلب با چهره‌ها و شخصیت‌های افتخارآفرین و قدرتمند مرتبط بوده است اما مفهومی بسیار قوی‌تر و پیچیده‌تر دارد.

تصور می‌شود که هر انسانی عشق را تجربه می‌کند اما ممکن است احترام در زندگی خود نبیند و از طرف همه برای او حاصل نشود.

بقیه متن در ادامه مطلب.................



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 9 فروردين 1393برچسب:عشق, :: 2:22 :: توسط : m-sh

داستان کوتاه درد عاشقی در ادامه مطلب........

داستان قشنگیه.......و البته پندآموز........

داستانی برای عبرت گرفتن..........



ادامه مطلب...



ارسال شده در تاریخ : جمعه 27 دی 1392برچسب:عشق,تنهایی,روز,ایمان,اطراف,دوست,فرشته,حس, :: 17:8 :: توسط : m-sh

عکس اول را آورد:این پسر اول محسنه.

 

  عکس دوم را گذاشت روی آن:این پسر دومم محمده 2 سال از محسن کوچکتره.

     عکس سوم را آورد تا خواست بگوید این پسر سوممه دید شانه های امام (ره) از گریه میلرزد.

عکسها را جمع کرد زد زیر چادرش و خیلی جدی گفت :4 پسر دادم که اشکت رو نبینم...


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 مرداد 1392برچسب:امام,شهید,پسر شانه,عکس,مادر,اشک,عشق, :: 2:40 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 54
بازدید هفته : 803
بازدید ماه : 6088
بازدید کل : 184793
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه