◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!».



 

   ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﻡ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ،
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻓکر  ﮑﻨﯿﺪ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﮕﻠﺶ ﯾﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﻭﻧﯿﺰ ﻭ
ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﯾﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺮﺝ ﭘﯿﺰﺍ ﯾﺎ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﺵ . ﻧﻪ .
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﻡ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺣﻤﯿﺪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯽ ﻧﮋﺍﺩ، ﺧﺒﺮ ﻧﮕﺎﺭ ﺍﻋﺰﺍﻣﯽ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ،
ﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﻡ

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:ایتالیا,برج پیزا,دختر خوشگل,خبرنگار,غذا,خوشمزه,معصوم,ایران,اعزام,جمهوری,رم,فلورانس,ونیز, :: 20:6 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1459
بازدید ماه : 3525
بازدید کل : 188430
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه